سلام خیلی دوست داشتم در این زمینه صحتبی داشته باشم چون زمانی که در این زمینه تحقیق مختصری داشتم تنها نتیجه ی که گرفتم این بود که خیلی ها نمی دونستن حجاب چیه و یا اینکه اصلا پدرها و مادرها در این زمینه با فرزندان خود صحبت نکرده اند .و وقتی هم که تو اینترنت سرچی دقیق و تخصصی انجام دادم در این زمینه به چیز خاصی نرسیدم واقعا تاسف برانگیز بود که این همه دم ازحجاب و عفت و اسلام بزنیم ولی در این زمینه تلاشی نکنیم به هر حال من به عنوان عضو کوچکی از این جامعه به دنبال این بودم و از این به بعد بخش حجاب و عفاف دهکده خنده نیز فعال خواهد بود
اولین تحقیق درمورد حجاب و عفاف رو هم که به زبانی ساده و معانی ایات قران و منابع آن اورده ام امیدوارم که مطالعه کنید.خوبه یه چیز رو هم یاد آور شم واقعا جامعه بد شده وقتی یه دختری از خاطرات روز مره خود می نویسد هزاران بازدید کننده می یابد ولی زمانی که از یک راه برای سعادتشان صحبت می شود کسی به آن محلی نمیزارد باید فرهنگ اندیشیدن و درست رفتار کردن و کنترل غرایز را به همه بیاموزیم امیدوارم که این مقاله کمی شمارو با حجاب و عفت آشنا کنه و به این سمت سوق بدهد
جمع اوری کننده سراج
برای رفتن به ادامه مطلب روی کلمه دانلود کلیک کنید با تشکر
پیش از اینکه استنباط خود را در این باره ذکر کنیم لازم است یک نکته را یادآوری کنیم. آن نکته اینست که معنای لغوی حجاب که در عصر ما این کلمه برای پوشش زن معروف شده است چیست؟ کلمه حجاب هم به معنی پوشیدن است و هم به معنی پرده و حجا ب. بیشتر استعمالش به معنی پرده است. این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش میدهد که پرده وسیله پوشش است، و شاید بتوان گفت که به حدباصل لغت هر پوششی حجاب نیست، آن پوشش حجاب نامیده میشود که از طریق پشت پردهواقع شدن صورت گیرد. در قرآن کریم در داستان سلیمان، غروب خورشید را اینطورتوصیف میکند: ” حتی توارت بالحجاب ” یعنی تا آنوقتی که خورشید در پشت پرده مخفی شد. پرده حاجز میان قلب و شکم را ” حجاب” مینامند.
در دستوری که امیرالمؤمنین علیه السلام به مالک اشتر نوشته است میفرماید:
“فلا تطولن احتجابک عن رعیتک”
یعنی در میان مردم باش، کمتر خود را دراندرون خانه خود از مردم پنهان کن، حاجب و دربان ترا از مردم جدا نکند، بلکهخودت را در معرض ملاقات و تماس مردم قرار بده تا ضعیفان و بیچارگان بتوانندنیازمندیها و شکایت خود را به گوش تو برسانند و تو نیز از جریان مورد بیاطلاعنمانی.
ابن خلدون در مقدمه خویش فصلی داردتحت عنوان ” فصل فی الحجاب کیف یقع فی الدول و انه یعظم عند الهرم ” در این فصلبیان میکند که حکومتها در بدو تشکیل میان خود و مردم حائل و فاصلهای قرارنمیدهند ولی تدریجا حائل و پرده میان حاکم و مردم ضخیمتر میشود تا بالاخره عواقبناگواری به وجود میآورد.
ابن خلدون کلمه حجاب را به معنی پرده وحائل – نه پوشش – به کار برده است.
حجاب در قرآن
در قرآن مجید بیش از ده آیه در مورد حجاب و حرمتنگاه به نامحرم وجود دارد. یکی از این آیات، آیه ۵۹ سوره احزاب است: « یاایهاالنبی قل لازواجک و بناتک و نساء المومنین یدنین علیهن من جلابیبهن ذلک ادنی انیعرفن فلا یوذین و کان الله غفورا رحیما» (ای پیامبر، به زنان و دخترانت و نیز بهزنان مومنین بگو خود را بپوشانند تا شناخته نشوند و مورد اذیت قرار نگیرند. وخداوند بخشنده مهربان است).
جلاب به معنای یک پوشش سراسری است؛ یعنی زن بایدهمه اندامش پوشیده باشد تا همچون گلی لطیف از دسترس هوسرانان مصون و محفوظ باشد.
در سوره نور آیه ۳۱ نیز مفصلا در مورد حجاب و حرمت نگاه به نامحرمان سخن بهمیان آمده است.
مفهوم و ابعاد حجاب در قرآن
حجاب در لغتبه معنای مانع، پرده و پوشش آمده است. استعمال این کلمه، بیشتر به معنی پرده است. این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش میدهد که پرده، وسیلهی پوشش است، ولی هر پوششیحجاب نیست؛ بلکه آن پوششی حجاب نامیده میشود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورتگیرد. حجاب، به معنای پوشش اسلامی بانوان، دارای دو بُعد ایجابی و سلبی است.بُعد ایجابی آن، وجوب پوشش بدن و بُعد سلبی آن، حرام بودن خودنمایی به نامحرم است؛و این دو بُعد باید در کنار یکدیگر باشد تا حجاب اسلامی محقق شود؛ گاهی ممکن استبُعد اول باشد، ولی بُعد دوم نباشد، در این صورت نمیتوان گفت که حجاب اسلامی محققشده است. اگر به معنای عام، هر نوع پوشش و مانع از وصول به گناه را حجاببنامیم، حجاب میتواند اقسام و انواع متفاوتی داشته باشد. یک نوع آن حجاب ذهنی،فکری و روحی است؛ مثلاً اعتقاد به معارف اسلامی، مانند توحید و نبوت، از مصادیقحجاب ذهنی، فکری و روحی صحیح است که میتواند از لغزشها و گناههای روحی و فکری،مثل کفر و شرک جلوگیری نماید. علاوه بر این، در قرآن از انواع دیگر حجاب که دررفتار خارجی انسان تجلی میکند، نام برده شده است؛ مثل حجاب و پوشش در نگاه کهمردان و زنان در مواجهه با نامحرم به آن توصیه شدهاند.
هدف و فلسفه حجاب
هدف اصلی تشریع احکامدر اسلام، قرب به خداوند است که به وسیلهی تزکیهی نفس و تقوا به دست میآید:
“إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ” (حجرات؛۱۳) بزرگوار و با افتخارترین شما نزد خدا، با تقواترین شماست.
“هُوَ الَّذِیبَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاًمِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْآیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَوَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ؛” اوست خدایی که میان عربامّی (قومی که خواندن و نوشتن هم نمیدانستند) پیغمبری بزرگوار از همان قومبرانگیخت، تا بر آنان وحی خدا را تلاوت کند و آنها را (از لوث جهل و اخلاق زشت) پاکسازد و کتاب سماوی و حکمت الهی بیاموزد؛ با آن که پیش از این، همه در ورطهی جهالتو گمراهی بودند.
از قرآن کریم استفاده میشود که هدف از تشریع حکم الهی،وجوب حجاب اسلامی، دستیابی به تزکیهی نفس، طهارت، عفت و پاکدامنی است. آیاتیهمچون:
قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْوَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى لَهُمْ؛ ای رسول ما مردان مؤمن را بگو تاچشمها از نگاه ناروا بپوشند و فروج و اندامشان را محفوظ دارند، که این بر پاکیزگیجسم و جان ایشان اصلح است.
حجاب چشم
قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَیَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ (نور؛۳۰) ای رسول ما به مردان مؤمن بگو تا چشمها رااز نگاه ناروا بپوشند.
قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْأَبْصارِهِنَّ (نور؛۳۱) ای رسول به زنان مؤمن بگو تا چشمها را از نگاه ناروابپوشند.
حجاب درگفتار
نوع دیگر حجابو پوشش قرآنی، حجاب گفتاری زنان در مقابل نامحرم است:
فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِیفِی قَلْبِهِ مَرَضٌ (احزاب؛۳۲) پس زنهار نازک و نرم با مردان سخن نگویید؛ مبادا آن که دلش بیمار (هوا و هوس) است به طمع افتد.
حجاب
رفتاری
نوع دیگر حجاب و پوششقرآنی، حجاب رفتاری زنان در مقابل نامحرم است. به زنان دستور داده شده است بهگونهای راه نروند که با نشان دادن زینتهای خود باعث جلب توجه نامحرم شوند.
وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مایُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ (نور؛۳۱) و آن طور پای به زمین نزنند که خلخال و زیور پنهان پاهایشان معلوم شود.
از مجموع مباحث طرح شده به روشنی استفاده میشود کهمراد از حجاب اسلامی، پوشش و حریم قایل شدن در معاشرت زنان با مردان نامحرم درانحای مختلف رفتار، مثل نحوهی پوشش، نگاه، حرف زدن و راهرفتن است. بنابراین، حجاب و پوشش زن نیز به منزلهی یک حاجب و مانع در مقابل افرادنامحرم است که قصد نفوذ و تصرف در حریم ناموس دیگران را دارند. همین مفهوم منع وامتناع در ریشهی لغوی عفت نیز وجود دارد؛
حجاب و عفت
دو واژهی «حجاب» و «عفت» دراصل معنای منع و امتناع مشترکاند. تفاوتی که بین منع و بازداری حجاب و عفت است،تفاوت بین ظاهر و باطن است؛ یعنی منع و بازداری در حجاب مربوط به ظاهر است، ولی منعو بازداری در عفت، مربوط به باطن و درون است؛ چون عفت یک حالت درونی است، ولی باتوجه به این که تأثیر ظاهر بر باطن و تأثیر باطن بر ظاهر، یکی از ویژگیهای عمومیانسان است؛ بنابراین، بین حجاب و پوشش ظاهری و عفت و بازداری باطنی انسان، تأثیر وتأثّر متقابل است؛ بدین ترتیب که هرچه حجاب و پوششظاهری بیشتر و بهتر باشد، ایننوع حجاب در تقویت و پرورش روحیهی باطنی و درونی عفت، تأثیر بیشتری دارد؛ وبالعکس هر چه عفت درونی و باطنی بیشتر باشد باعث حجاب و پوشش ظاهری بیشتر و بهتردر مواجهه با نامحرم میگردد.
حجاب زنان سالمند
قرآن مجید به شکلظریفی به این تأثیر و تأثّر اشاره فرموده است. نخست به زنان سالمند اجازه میدهد کهبدون قصد تبرّج و خودنمایی، لباسهای رویی خود، مثل چادر را در مقابل نامحرمبردارند، ولی در نهایت میگوید: اگر عفت بورزند، یعنی حتی لباسهایی مثل چادر رانیز بر ندارند، بهتر است.
وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِی لایَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَمُتَبَرِّجاتٍ بِزِینَةٍ وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.(نور؛ ۶۰)
علاوه بر رابطهی قبل، بین پوشش ظاهری و عفت باطنی،رابطهی علامت و صاحب علامت نیز هست؛ به این معنا که مقدار حجاب ظاهری، نشانهایاز مرحلهی خاصی از عفت باطنی صاحب حجاب است. البته این مطلب به این معنا نیست کههر زنی که حجاب و پوشش ظاهری داشت، لزوماً از همهی مراتب عفت و پاکدامنی نیزبرخوردار است.
آیا حجاب مانع همه
بزهکاری های اجتماعی است؟
با توجه به همین نکته، پاسخ این اشکال و شبههی افرادی که برای ناکارآمد جلوهدادن حجاب و پوشش ظاهری، تخلفات بعضی از زنان با حجاب را بهانه قرار میدهند آشکارمیگردد؛ زیرا مشکل این عده از زنان، ضعف در حجاب باطنی و فقدان ایمان و اعتقاد قویبه آثار مثبت حجاب و پوشش ظاهری است و قبلاً گذشت که حجاب اسلامی ابعادی گستردهدارد و یکی از مهمترین و اساسیترین ابعاد آن، حجاب درونی و باطنی و ذهنی است کهفرد را در مواجهه با گناه و فساد، از عقاید و ایمان راسخ درونی برخوردار میکند؛ واساساً این حجاب ذهنی و عقیدتی، به منزلهی سنگ بنای دیگر حجابها، از جمله حجاب وپوشش ظاهری است؛ زیرا افکار و عقاید انسان، شکل دهندهی رفتارهای اوست. البته،همانگونه که حجاب و پوشش ظاهری، لزوماً به معنای برخورداری از همهی مراتب عفافنیست، عفاف بدون رعایت پوشش ظاهری نیز قابل تصور نیست. نمیتوان زن یا مردی را کهعریان یا نیمه عریان در انظار عمومی ظاهر میشود عفیف دانست؛ زیرا گفتیم که پوششظاهری یکی از علامتها و نشانههای عفاف است، و بین مقدار عفاف و حجاب، رابطهیتأثیر و تأثّر متقابل وجود دارد. بعضی نیز رابطهی عفاف و حجاب را از نوع رابطهیریشه و میوه دانستهاند؛ با این تعبیر که حجاب، میوهی عفاف، و عفاف، ریشهی حجاباست. برخی افراد ممکن است حجاب ظاهری داشته باشند، ولی عفاف و طهارت باطنی را درخویش ایجاد نکرده باشند. این حجاب، تنها پوستهو ظاهری است. از سوی دیگر، افرادیادعای عفاف کرده و با تعابیری، مثل «من قلب پاک دارم، خدا با قلبها کار دارد»، خودرا سرگرم میکنند؛ چنین انسانهایی باید در قاموس اندیشهی خود این نکتهی اساسی رابنگارند که درون پاک، بیرونی پاک میپروراند و هرگز قلب پاک، موجب بارور شدن میوهیناپاکِ بیحجابی نخواهد شد.